یاسمن دختر دوازده ساله ای که عادت کرده در چنین روزی با یک شاخه گل بر مزار پدر حاضر می شود.
 
هر چند سالها از شهادت پدرش می گذرد اما عشقی که در دلش شعله ور است او را هر هفته بر سر خاک پدر می کشاند حتی در روز تولد پدرش یا روز ولادت حضرت علی(ع) هم با شاخه گلی می آید تا همچون سایر هم سن و سالان و اطرافیانش که با بوسه ای در آغوش پدر این روز را به هم تبریک می گویند او هم با در بر گرفتن سنگ مزار پدر تبریکش را عرض کند؛ براستی دل آدمی که هیچ حتی سنگ هم توان اشک و دل پر سوز فرزندان لاله های پرپر شده را ندارد.
 
یاسمن در وصف پدر می گوید: پدر عزت، عظمت، پناهگاه، قوت و امید زنده بودن برای فرزندان است.
 
بغضش را به سختی پنهان می کند اما همانگونه که اشک بر صورتش جاری است، می گوید: در این روز که همه با گل و کادو به پیشواز پدرانشان می روند من همچون همیشه با مادر و خواهرانم بر سنگ مزار پدر بوسه می زنیم.