چشمان آفتابی تو، خلاصه همه خوبی هاست. گل ها همه از نگاه توست که باطراوتند. چشمان تو، چشم های آفتاب است. وقتی که تو رفتی در هجران تو، گلستان جانمان اسیر خزان ماتم و اندوه شد. در سوگ تو، بیرق آه را برافراشتیم و ستاره های زلال اشک را بر خاک تیره فرو باریدیم. در فراق تو چراغ شوقمان به خاموشی گرایید و غنچه های لبخندمان پژمرد.باور نمی کردیم که باغمان در بهار بی گل بماند. اینک به یاد عطرافشانی های تو، نفس های زندگی بر باغ جوان ما می وزد و ما، می دانیم که سپیده فردا از آن ماست...