به گزارش زاهدان بلاگ به نقل از وبلاگ استنطاق، ارْفَعُوا أَلْسِنَتَکُمْ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّهُ خَشِنٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ غَیْرُ مُدَاهِنٍ فِی دِینِهِ (مفید، 1413، ج1 ؛ ص173).
این جمله رابطه ذات و خشونت را نشان می دهد. کسی که در ذاتیات مستقر باشد مداهنه را کنار می گذارد و سخت و خشن می شود. اگر کسی ذات گرا باشد یعنی مدام به ذاتیات و بنیادها فکر کند خشونت در وجودش اوج می گیرد و نمی تواند مداهنه و
مدارا کند. این ذات گرایی و ذات اندیشی وقتی در مورد خدا باشد هم می تواند جنبه مثبت داشته باشد و هم جنبه منفی. در جنبه مثبت حق جلوه پیدا می کند و خلق فدای حق می شوند. در جنبه منفی سفر من الحق الی الخلق طی نمی شود.
مولای ما در ذات خدا خشن بود اما در غیر آن با مردم مدارا می کرد. رسول خدا مردم را از ملامت او بازداشت. ما هم خشونت ذات گرایان متدین جامعه خود را اگر به خدای آنها منسوب است تقبیح نکنیم و زبانمان را از آنها برداریم.
________________________________________
فَلَمَّا
دَخَلُوا مَکَّةَ کَثُرَتْ شِکَایَتُهُمْ مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع
فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص مُنَادِیَهُ فَنَادَى فِی النَّاسِ ارْفَعُوا
أَلْسِنَتَکُمْ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّهُ خَشِنٌ فِی
ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ غَیْرُ مُدَاهِنٍ فِی دِینِهِ فَکَفَّ
النَّاسُ عَنْ ذِکْرِهِ وَ عَلِمُوا مَکَانَهُ مِنَ النَّبِیِّ ص وَ
سَخَطَهُ عَلَى مَنْ رَامَ الْغَمِیزَةَ فِیهِ فَأَقَامَ أَمِیرُ
الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَى إِحْرَامِهِ تَأَسِّیاً بِرَسُولِ اللَّهِ ص -
مفید، محمد بن محمد، 1413 ق ، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، - قم،
کنگره شیخ مفید
آیت الله خامنه ای درترجمه این عبارت فرمودند: او در مسأله مقرّرات خدایی، مرد خشنی است (خطبه های نماز جمعه 1379/01/26): وقتی که پیامبر در سال هشتم هجری برای حجّ آخر - حجّة الوداع - به مکه رفته بودند، امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام در یمن مأموریت داشت. پیامبر آن حضرت را به یمن فرستاده بود، برای اینکه در آنجا دین را به یمنیها یاد دهد؛ زکات آنها را بگیرد و کمکشان کند. وقتی امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام شنید که پیامبر به حج رفته است، بهسرعت خود را به مکه رساند. از مردم یمن مبالغی زکات گرفته شده بود که در بین آنها مقداری حُلّه یمنی هم وجود داشت؛ یعنی لباسهای دوختِ یمنِ آن روز که بسیار مطلوب و مقبول بود. امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام فرصت نداشت که با این کاروان حرکت کند. او عجله داشت خودش را به پیامبر برساند؛ لذا یک نفر را در رأس کاروان گذاشت که آن اموال را بیاورد؛ خودش را هم به پیامبر در مکه رساند که اوّلِ اعمال حج با پیامبر باشد. بعد که آن کاروان رسید، امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام سراغ آنها رفت؛ اما دید حلّههای یمنی را در غیاب حضرت، بین خودشان تقسیم کرده و هر کدام یک حلّه زیبا پوشیده و آمدهاند! فرمود چرا اینها را پوشیدهاید!؟ گفتند غنیمت و زکات است؛ لذا متعلّق به ماست! فرمود تا قبل از آنکه به پیامبر برسد - به تعبیر امروز، به خزانه واریز شود - قابل تقسیم نیست؛ این خلاف مقررّات و خلاف دین است. لذا حلّهها را از آنها گرفت. بعضی نمیدادند، بهزور از آنها گرفت. طبیعی است اگر از کسی امتیازی را بگیرند، چنانچه خیلی مؤمن نباشد، ناراحت میشود. پیش پیامبر آمدند و از امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام شکایت کردند! پیامبر فرمود: چرا شکایت میکنید؛ مگر چه شده است؟ عرض کردند علی آمد و اینها را از ما گرفت. پیامبر در جواب آنها گفت: علی را بر این کار ملامت نکنید؛ «انّه خشن فی ذات اللَّه»