لحظه ای از یکدیگر جدا نبودند به طوری که شب حادثه نیز هر دو طبق روال همیشه به مسجد امام علی(ع) رفتند و به صفوف نمازگزاران پیوستند که ناگهان انفجار صورت می گیرد. محمود که همیشه در قبال برادرش احساس مسئولیت می کرد علیرضا را در آغوش می گیرد و در همان حالت شهد شیرین شهادت کامشان را سیراب می کند.
پدر که پس از وقوع حادثه وارد مسجد می شود با بهت زدگی صحنه های دلخراشی را دید که تاکنون به چشم ندیده است. هر چه صدا می زد فرزندانش را جوابی نمی شنید محمود علیرضا.... اما ناگهان دید دو نفر در آغوش یکدیگر آرمیده اند باورش سخت بود اما دو فرزندش در این حادثه شهد شهادت نوشیده بودند.
علیرضا آبیز یازده سال بیشتر نداشت که در صفوف نماز جماعت به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
شهادت مبارکتان باد.