اگر از آن تازه عروس هایی هستید که اطرافیان حسابی توی گوش تان خوانده اند که از همین الان میخ برخورد جدی با مادرشوهرتان را محکم بکوبید و جوابش را بدهید تا رویش باز نشود و کوتاه نیایید و دیگر نسخه هایی از این قبیل به دست تان داده اند، کمی دست نگه دارید. اگر هم واقعا مادر شوهرتان، از همان مادرشوهر هایی است که باعث شده دیگران حسابی دلشان به حال شما بسوزد و نگران زخم زبان های او هستند، باز هم دست نگه دارید و چند دقیقه با ما باشید.


اگر می خواهید عروس خوب مادرشوهرجان تان باشید، بی زحمت این کار ها را نکنید:
نگاه با عینک بدبینی- باور کنید این که از قدیم و ندیم قصه عروس و مادرشوهر ساخته اند، افسانه ای بیش نیست. مادرشوهر هایی هم هستند که از گل بالاتر به عروس شان نمی گویند. تفسیر های منفی را تعطیل کنید.
یکی به دو کردن- هیچ کسی شما را به دلیل جواب پس دادن و جواب سربالا دادن به مادرشوهر حتی اگر او مقصر باشد، تحسین نمی کند. اگر بر حسب اتفاق، جاری تان در این موضوع به خصوص، حسابی به تشویق تان رو آورده است، ممکن است پای دلایل دیگری در میان باشد، به قول قدیمی ها شما دور  برندارید.
غر زدن به شوهر- هر شب سر گلایه را با همسرتان باز نکنید و از مادرش بد نگویید. به فکر مظلوم نمایی هم نباشید. این کار به محبوبیت شما نزد همسرتان چیزی نمی افزاید، در مواردی هم ممکن است نتیجه معکوس بدهد.
از مادر شوهرتان غیبت نکنید. تا چشم تان به جاری ها می افتد شروع نکنید از معایب مادرشوهر حرف بزنید. یادتان باشد او مادرِ شوهر دلبند شماست که جان تان برایش در می رود.
تقلید نکنید. اگر خواهرتان، دختر خاله ها یا جاری های تان این کار ها را انجام می دهند و معتقدند با این کار ها جواب می گیرید، شما با معیار ها و الگو های دیگران کاری نکنید.
به جای تمام این نباید ها پیشنهادهایی برایتان داریم. پس اگر می خواهید کار درست را انجام بدهید، می توانید این کار ها را بکنید:
با مادرشوهرتان حرف بزنید. اگر دل و جرأتش را دارید، رو در رو با نهایت احترام در یک گفت و گوی دوستانه با او حرف بزنید. او را مادر خودتان بدانید. از او کمک بخواهید تا اگر اشتباهاتی دارید آن ها را اصلاح کنید.
با همسرتان گفت و گو کنید. باز هم با رعایت اصل احترام، مشکل را با همسرتان در میان بگذارید و از او بخواهید کمکتان کند. به هر حال او با روحیات، حساسیت ها و علایق مادرش بیشتر از شما آشناست. نکاتی که به شما می گوید را مد نظر قرار بدهید و مخصوصا از او بخواهید حساسیت های مادرش را به شما بگوید. حواستان باشد در این گفت و گو اصلا از مادرشوهرتان بدگویی نکنید.
عینک خوش بینی تهیه کنید. خوشبین باشید. مادرشوهرتان دشمن شما نیست. اگر برخی رفتار های او را با تفسیر مثبت پیش خودتان حلاجی کنید این قدر احساس منفی نخواهید داشت.
به سن و سالش نگاه کنید. هر چه باشد هر کدام از شما متعلق به دو نسل متفاوت هستید. ممکن است کمی زبان تان با هم فرق کند، نوع نگاهتان به مسائل، حتی در برخی موارد ارزش های تان با هم متفاوت باشد. این را به حساب تفاوت و همچنین علاقه او به رعایت ارزش ها و معیار های خودش بگذارید که یک عمر بر اساس آن ها زندگی کرده است و الان اگر شما مطابق آن معیار ها رفتار نمی کنید، برایش بسیار سخت و دشوار است.
بزرگ شوید. سن و سال تان را نمی گویم. دلتان را، وسعت تان را، روح و ظرفیت تان را بزرگ کنید و افزایش دهید. از هر ایراد و عیب جویی مادرشوهرتان که نباید به هم بریزید و عصبانی شوید، پس نقش شما چه می شود این وسط؟
ببخشید. اگر او مقصر است، گاهی بخشیدن و گاهی نشنیدن حرف های ناهنجارش به قدر و منزلت شما می افزاید. امتحان کنید.
یادش بدهید. با بزرگ منشی خودتان و رفتار محبت آمیز به او یاد بدهید که شما چه جایگاهی دارید و چگونه باید با شما برخورد کند.
تعریف کنید. محاسنش را بیان کنید. صفات خوبش را به رویش بیاورید. به او بفهمانید که قدر خوبی هایش را می دانید و حواس تان به خوبی ها و لطف هایش هست.
نیازهای تان را با او در میان بگذارید. اگر خواسته و انتظاری از او دارید، صادقانه و مهربانانه به خودش بگویید. این کار بسیار منطقی تر از حرف زدن پشت سر اوست.