کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای سیلی؛ شنیدن این واژه ها آدمی را به یاد مصیبت هایی فرو می برد که بر خاندان آل الله گذشت. 

ایام، ایام فاطمیه است. ایامی که نه تنها چادرها بوی خاک می گیرد بلکه یادآور رنج ها و مصیبت های جگر گوشه ‍‍پیامبر و ایام غربت و دلسوختگی آل پیامبر است، یادآورغم ها و دردهای علی(ع) و تنهایی دختر چهار ساله بانوی صبرو استقامت حضرت زینب کبری(س).

براستی که در این ایام حال و هوای دوستداران اهل بیت رنگ و بوی غم و ماتم می گیرد چرا که فاطمیه نه یک دهه بلکه یک تاریخ پر از درد، غربت و مظلومیت است. ایامی که دل روانه مدینه می شود  تا هم قدم با بانوی دوعالم حضرت زهرای مرضیه(س) از کوچه پس کوچه های تنگ و تاریک شهر عبور کند، کوچه هایی که شنیدن نام آن اشک بر دیدگان هر مسلمانی جاری می کند چرا که خاطره تازیانه بر بازو، غلاف شمشیر بر پهلو، میخ در بر سینه، پهلوی شکسته و سقط شدن محسن شش ماهه در آتش خشم و کینه دشمنان همه و همه داغی را بر دلها حک کرده که تا قیام قیامت از صحنه روزگار و صفحات تاریخ پاک نخواهد شد.

براستی که هنوز هم کوچه های سیلی خورده قصه زخم های بانوی بی نام  و نشانی را بر در و دیوار مدینه مرور می کند؛ مرور می کند نیمه شبی را که هفت تن از بهشتیان تابوتی بر دوش حمل کرده و غریبانه در دل شب پیکر مطهر مادری را به خاک سپردند. آه ای مدینه هنوز هم صدای مادرمان به گوش می رسد که می خواند این المنتقم...

در چنین ایامی که زمین و زمان عزادار مادری پهلو شکسته است دلهای مومنان نیز بیشتر از هر زمان دیگر یاد غربت مولایمان علی(ع) می کند، غربتی که چاه در برابر آن کم آورد از بس که نظاره گر اشک چشمان علی(ع) بود و دانست که در این دنیا هیچکس همچون او تنها و بی یاور نیست چرا که از وقتی فاطمه(س) رفت حتی جواب سلامش را ندادند؛ براستی که ای بانوی دوعالم بعد از شهادتت مزد رسالتت بوی دود، صورت کبود و قبری مخفی بود که نصیب فرزندانت گشت و چه سخت است بهای این رسالت که تا ابد در فراق مزار مطهرت چشمان همه گریان است.

 در چنین ایامی نیز مومنان دلسوخته اهل بیت با برپایی مراسمات مذهبی در سوگ بی بی دوعالم نشسته اند و بامولایشان همدردی می کنند؛ باشد که برپایی چنین مراسماتی کلید شفاعتمان در روز محشر باشد.