ضامن آهو ای شمس الشموس رضا جان

چند روزیست دلــم میــل ِ زیارت دارد
باز حس می کنم این قلب، حرارت دارد

واژه در واژه برای تو غـزل میگویم
بیـت بیـت غـزلـم عرض ِ ارادت دارد

بی جهت نیست کـه قلبـم بـه کبوترهایت
چنـد سالیست کـه احساس ِ حسـادت دارد

نیستم لایق دیدار تو، امــا آقــا
چشم هایـم یه تماشای تو عـادت دارد

شما چه کرده ای با این دل ها، پدرم از پدرش و پدرش از اجدادم همه می گفتند ما همه چیز وجودمان از رضاست. چه حکایتی است که تمام نسل ما مدیون توست آقا، فیض الله جاری است در وجود شما به قدمت قدیم ترین ممکنات و عظیم ترین حادثات، ما چه چیزی را نگاه کنیم که توقیع تو زیر فرمان اعطایش نباشد.

آری… آقا تو در وجود ما چه کرده ای، پدرم اگر صد پسر داشت،روی هر کدام اسم شما را می گذاشت،علیرضا، حمیدرضا و … این چه رازی است و چه جذبه ای است که در حقیقت ما ریشه کرده است. شکوه عشق تو را نه من ، نه هیچ کس دیگری نمی تواند منکر شود، اگر سرمان بلند است به خاطر بلندی مناره های توست و اگر سینه مان فراخ است از عطر پیچیده تو در صحن های حرم است. به باد صبا بگویید سحرها حرم آقا نیاید که شرمنده می شود، در جایی که امام عصر به نماز ایستاده است کسی سراغ باد صبا را نمی گیرد، مشک و عود و عنبر گدای عطر ضریحت هستند و گویی حرمت دریای حیات است و ما ماهی های افتاده بر خشکی  بر روی خاک گرفتاری ها به جان دادن مشغولیم و شمایی که با طلبت ماهی قرمز وجود ما را به بحر معرفتت دعوت می کنی، نفسمان گرفته آقا! ماهی کوچک غلطان بر خاکت را نجات بده.

آقا جان ما دریافته ایم که دنیای بی ولایت شما آقا… دنیای شرک و بی دینی است.